یک جای عادی

نوشته های من یا گاهی نوشته های خوبی که به چشم م میان

یک جای عادی

نوشته های من یا گاهی نوشته های خوبی که به چشم م میان

نوشتن ذهن م رو مرتب می کنه. شاید نوشته هام تاثیر مهم ی در زندگی کسی نداشته باشن اما حال خودم رو خوب میکنه. این نوشته ها شاید واقعیت نباشن و شاید باشن.

تلخ ه؟

جمعه, ۱ دی ۱۳۹۱، ۰۵:۰۰ ب.ظ

با یکی از من های درون م نشسته بودم و بحث می کردم. که من سومی وارد بحث شد و می خواست اوضاع را به هم بریزد. دلیل این یکی ش را نمی دانم. بعدا از من بپرسید. شاید چیزی شبیه حسادت. بحث ما راجع به این بود که اگر یکی از من ها بخواهد پس فردا من را ترک کند من چه کاری می توانم بکنم؟ یعنی در اصل آن من دوم می گفت که می خواهد برود. چون من ایدز گرفته بود. و او نمی خواست به رابطه ش با من ادامه دهد. من خیلی سعی کردم که با حرف زدن راضی ش کنم که بماند اما درست جای حساس بحث بود که من سوم آمد و شروع کرد مسخره بازی در آوردن. من هم که فرصت را مناسب دید بلند شد و رفت. هر چه پشت سر ش داد زدم که: من! برگرد. برنگشت. گمانم دیگر تو شده بود.

  • محمد ابراهیمی

نظرات  (۵)

هرچه می کشیم از همین "تو"هایی می کشیم که
روزی خودمان آنها را "من" کرده بودیم....
پاسخ:
هووم
ولی خب دل ه دیگه
نمیشه جلوش رو گرفت
خودش تو ها رو من می کنه

Avarin ghaat zadim!!!

پاسخ:
:-)
این مدل نوشتن شبیه نوشته های خودمه
آفرین 
ظاهرش که خوبه
پاسخ:
:-)
از همان روز است که من چون آیینه ای هزار تکه شده ام...
پاسخ:
آورین
سلام
ن خسته
خوشما آمد
پاسخ:
چه خوب.
سلام

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">