بیا با هم بخندیم
اگر پاییز باشد و هوا ابری و گرفته و تو تنها در مترو نشسته باشی و کاری جز فکر کردن به او نداشته باشی موسیقی بهترین چیز ست که می تواند حواس ت را پرت کند. فکر کردن به فاصله ها از عذاب آور ترین چیز های دنیا ست و اگر موسیقی را مثل یک مخدر به خون تزریق کنی خیلی بهتر ست تا فکر ت را با فاصله های زیاد پر کنی. فاصله که می گویم تو در ذهن ت نیاور که از این جا تا خود کانادا. گاهی می شود در پنج سانتیمتری طرف مقابل نشسته باشی، حتی تر این که وقتی خم می شوی چیزی را برداری تن ت به تن ش بخورد اما فاصله باشد بین تان. یا این که این ارتباط ی که در ش فاصله نیست به مدت محدود قرار باشد. آن وقت ست که فاصله به نظر ت می آید. و تا چه حد هم اذیت کننده در نظرت می آید. مثل خار.
حالا اگر قرار باشد که ببینی ش و باتری گوشی ت خراب باشد و تا چند وقت بعد که مثل سال کش می آید او را نبینی مجبوری گوشی ت را به امید گرفتن عکسی از چهره ش خاموش کنی. آن وقت تمام مدت کار ت می شود فکر کردن به فاصله. البته شیرینی آن لحظه که دوربین را می گیری جلوی صورت خودت و خودش و به بهانه ی این که می خواهی در عکس صورت هر دو کامل بیفتد سر ت را به سر ش نزدیک می کنی لذت بزرگی دارد.
- ۹۱/۰۸/۱۵
خیلی خوب بود این نوشته ات...حس دلتنگی و فاصله رو میشه فهمید...
چیز دیگه ای نمیگم...مرسی:)